کد مطلب:298676 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

و اما موضوع ازدواج با عمر


در كتابهای تاریخی مانند تاریخ طبری و ابن اثیر و دیگران عموما نوشته اند عمر بن الخطاب با ام كلثوم دختر فاطمه (ع) ازدواج كرد و از وی پسری به نام زید و دختری به نام رقیه پیدا كرد و از بلاذری نقل شده كه گفته است دختر دیگری هم به نام فاطمه از او متولد شد، و مهریه ی ام كلثوم را نیز طبری بنا به قولی چهل هزار درهم نوشته است. چنانكه ابن حجر در اصابه آن را به طور مسند نقل كرده است. [1] .

در روایات شیعه نیز چند حدیث در كتاب كافی و طرائف و غیره نقل شده كه این ازدواج واقع شد، و مرحوم كلینی (ره) در كتاب نكاح بابی جداگانه برای این مطلب منعقد كرده، [2] و دو حدیث نیز در كتاب طلاق از امام صادق (ع) روایت كرده كه چون


عمر از دنیا رفت امیرالمومنین (ع) به خانه ی عمر رفت و دست ام كلثوم را گرفته به خانه ی خود برد [3] ، كه از این دو روایت معلوم می شود ام كلثوم تا آخر عمر او نیز در خانه اش بوده است.

از این رو انكار این مطلب بسیار مشكل و به گفته ی مرحوم مجلسی عجیب است، و صاحب كتاب قاموس الرجال گوید: هیچ محققی، این مطلب را انكار نكرده است زیرا اخبار ما درباره ی ازدواج و حتی عده ی او از عمر متواتر است تا چه رسد به اخبار اهل سنت.

منتهی چند مطلب قابل بحث و تذكر است:

1. منظور عمر از این ازدواج همان گونه كه خودش گفت یك منظور دینی و یا به گفته ی ما یك منظور سیاسی بود و می خواست بدین وسیله با خاندان پیغمبر و علی بن ابیطالب (ع) كه هسته ی مركزی مخالفین خلافت غاصبانه او را تشكیل می دادند ارتباط فامیلی برقرار كرده و با آنها وصلتی انجام داده باشد تا بدین وسیله شاید از مخالفت آنان كاسته و از نظر عامه نیز از این كار بهره برداری سیاسی كند.

مجلسی (ره) در كتاب بحارالانوار از كتاب طرائف سبد بن طاوس و كنز الفوائد كراجكی دو حدیث نقل می كند كه عمر بن خطاب به خواستگاری ام كلثوم آمد، امیرالمومنین (ع) خرسالی ام كلثوم را بهانه كرد، و یا فرمود: او را برای فرزند برادرم جعفر گذارده ام، عمر در پاسخ آن حضرت اظهار كرد: من از این ازدواج منظورم رفع نیازمندی جنسی نیست، بلكه شنیدم از رسول خدا (ص) كه فرمود: هر حسب و نسبی در روز قیامت منقطع گردد جز حسب و نسب من، و هر قومی نسبشان به پدرشان می رسد جز فرزندان فاطمه كه پدرشان من هستم. [4] و به همین جهت اصرار و پافشاری عجیبی در انجام این كار داشت تا آنجا كه بنی هاشم را در این كار تهدید كرد، و سخت تحت فشار قرار داد، چنانكه در زیر خواهید خواند.

2. از خود روایاتی كه مرحوم كلینی و دیگران نقل كرده اند معلوم می شود كه


امیرالمومنین ناچار شد با این ازدواج موافقت كند، و تا می توانست از انجام آن خودداری كرد، و سرانجام هم كار را به عمویش عباس واگذار نمود.

كلینی (ره) از امام صادق روایت كرده كه چون عمر از ام كلثوم خواستگاری كرد امیرالمومنین بدو فرمود: ام كلثوم دختركی خردسال است؟ عمر كه چنان دید به نزد عباس رفته و بدو گفت: مگر من چه عیبی دارم؟ عباس پرسید: چه شده؟ گفت: به خواستگاری دختر برادرزاده ات رفتم و او مرا بازگردانده، آگاه باشید كه به خدا چاه زمزم را پر می كنم، و هیچ افتخاری از افتخارات شما را به جای نمی گذارم و همه را نابود می كنم، و دو شاهد و گواه اقامه می كنم كه او دزدی كرده و او را به سرقت متهم نموده دستش را می برم.

عباس كه چنان دید به نزد علی (ع) آمده و بالاخره آن حضرت را راضی كرد و انجام این كار را به عهده گرفت.

و در حدیث دیگری آمده كه امام صادق (ع) فرمود: این كار به زور و غصب انجام شد. [5] و از روایات اهل سنت نیز كه در اصابه و اسدالغابه و غیره نقل كرده اند معلوم می شود كه این كار مورد رضایت علی (ع) نبود و روی ناچاری انجام گردید.

و از همین رو شیخ مفید و سید مرتضی (ره) كه موضوع را مورد بحث و تحقیق قرار داده اند پس از سخنان زیادی بالاخره آن را حمل بر تقیه و اضطرار كرده و گفته اند: علی (ع) ناچار شد با این ازدواج موافقت كند، و ضرورت بر این كار آن محذور را كه در چنین ازدواجی وجود داشت برطرف نمود.

و مرحوم مجلسی نیز پس از نقل سخن آن دو عالم بزرگوار می گوید: اصل در جواب همین است كه بگوییم این كار را از روی تقیه و اضطرار انجام شد و هیچ گونه استبعادی هم ندارد، زیرا بسیاری از محرمات است كه در مورد ضرورت تبدیل به واجب می شود. [6] .


3. طبق نقل مورخین ام كلثوم پس از كشته شدن عمر به ازدواج عون بن جعفر درآمد، و به نقل جزری در اسدالغابه و ابن حجر در اصابه این كار به دستور علی (ع) و اصرار آن حضرت انجام شد، و ام كلثوم خود چندان موافق با این ازدواج نبود. و عون نیز در زمان حیات ام كلثوم از دنیا رفت، و پس از او به ازدواج برادرش محمد بن جعفر درآمد و در زمان حیات او از دنیا رفت. و در نقل ابن قتیبه به عكس ذكر شده یعنی گفته است: نخست به ازدواج محمد درآمد و سپس به عقد عون به جعفر.

و اما اینكه از برخی از تواریخ نقل شده كه پس از فوت عون یا محمد به عقد عبدالله بن جعفر درآمد و هنگامی كه در عقد ازدواج عبدالله بود از دنیا رفت. مسلما اشتباه است و نام عبدالله با عون یا محمد اشتباه شده، زیرا چنانكه پیش از این ذكر شد، در آن وقت حضرت زینب در حباله نكاح و ازدواج عبدالله بن جعفر بوده است و در شرع اسلام نیز چنین عملی جایز نیست.


[1] تاريخ طبري، ج 3، ص 270؛ الاصابه، ج 4، ص 468.

[2] ج 5، ص 346.

[3] ج 6، ص 115.

[4] بحارالانوار، ج 42، ص 97.

[5] كافي، (چاپ جديد)، ج 5، ص 346.

[6] براي اطلاع بيشتر از گفتار علماي بزرگوار ياد شده به بحارالانوار، ج 42، صص 197- 109 مراجعه شود.